هستی گلِ باباهستی گلِ بابا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

هستی گل مامانی و بابایی

سفرنامه مشهد

1393/9/12 15:54
نویسنده : مامانی
703 بازدید
اشتراک گذاری

خدا قسمت همه اونایی کنه که دلشون میتپه واس زیارت .....

جالبه که بعد از چهارروز اقامت به محض اینکه قصد برگشت میکنی بازم دلت تنگ میشه ....

سفرمون به مشهد خیلی عالی بود. جای همه دوستای گلمون خالی. هرروز زیارت و نماز جماعت واسه یه جلا دادن به دل خیلی خوبه.

روزه حرکت بردیمت دکتر چون هنوز سرفه داشتی. به دکتر گفتیم که قصد سفر داریم اونم یه بخور واست تجویز کرد و دارو. که خیلی سخت بود توی مسافرت حواست به تایم دارو باشه و دیرو و زود نشه .... جای گرم نمونه و هزار تا داستان دیگه.

چون دقیقا روز تولد شما حرکت کردیم با یه شمع و یه کیک توی قطار زادروزت رو جشن گرفتیم و چقد بامزه بود. البته هفته قبلش بابایی یه جشن تولد توی خونه مامان جون گرفته بود....

 

دخترم خیلی خوش سفره خدارو شکر. موقع خواب گیر داده بودی که طبقه بالا بخوابی منم گذاشتم بالا خوابت برد ولی خب می ترسیدم اون بالا بمونی. بعدش آوردمت پایین. صبح که بیدار شدی و گفتی : اِه ... مامانی ... من افتادم پایین !!!!!!

 

وقتی رسیدیم بابا بردت سمت آقایون که زیارت کنی ولی ظاهرا ترسیده بودی.

اینجام که هتلمون بود و سریع اتاقمون رو یاد گرفته بودی و تنهایی میتونستی بری و بیای.

 

این اثر حجمی هم اسمش بود گمشده و حجم گچی یه دختر بچه س که خادم  صحن داره کمکش میکنه.

خلاصه  بازم ان شالله قسمت همه بشه . واقعا با صفاس.

پسندها (5)

نظرات (1)

مامان زهره
6 اسفند 93 9:32
سلام زیارتتون قبول امیدوارم همیشه بهترین ها براتون رقم بخوره به امید 120 سالگی همتون آمین
مامانی
پاسخ
ان شالله برای شمام همینطور مرسی سرزدی عزیزم