هستی گلِ باباهستی گلِ بابا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

هستی گل مامانی و بابایی

یک روز خوب

1393/10/25 1:48
نویسنده : مامانی
764 بازدید
اشتراک گذاری

اولین عشق و آخرین عشقم ... فقط تویی دخترم.بوس

این روزها عواطف ضد و نقیضی دارم سکوتدر اوج امیدواری یدفه امیدم رو از دست میدم غمگینو در حالی که احساس اضطراب دارم انگار همه وجودم پر از آرامش میشه.غمناک نمی دونم چرا ... شاید نزدیکی امتحانا باعثشه شایدم نه !!

 

لابه لای فایل جزوه هام یدفه عکسایی که مربوط به پارک ارم بود رو پیدا کردم. چه روزه خوبی بود هم واس شما بچه ها هم برای ما. خیلی خیلی ..... خوش گذشت....

میخوام اینطور واست تعریف کنم :  تقریبا اواسط تابستون 93 بود. سینا و زن دایی میخاستن از طرف باشگاهشون برن اردو. مسئولین باشگاه یه اتوبوس گرفته بودن زن دایی قرار بود فقط محمد حسام و خاله رو به عنوان مهمان  ببره همراهش ولی یواش یواش..... !!سکوت و یکی یکی ...!!!! چشمک به اعضاء مهمان ها اضافه شد !!! خندونکحکایته اون خاله پیره زنه که قصه ش رو همه مون شندیم که توی یه شب بارونی اول گنجشکه میاد میگه :خاله پیره زن بارون پرهامو خیس کرده .. میذاری شب اینجا بمونم تا بارون بند بیاد؟؟ پیره زنه دلش میسوزه قبول می کنه .... بعدش مرغه میاد ... بعد گوسفنده و ..... باقی ماجرااااااآرامآرامآرام

خلاصه .... نصف اتوبوس پر میشه از مهمانهای زن دایی ... خندونکخندونک حسام و الهام و مامانش- متین و مامانش  ، هستی و مامانش ، محمد حسین - فاطمه و علی و مامانشون .... خاله زری ، خاله فاطمه ، مامان جونی !!!!  تازه یکی دوتام غایب داشتیم .....چشمک

مسئولین باشگاه از بودنمون بدشون نیومد ... خب ما یکم شیطونی می کردیم و فضای اردو رو با نشاط کرده بودیم... خندونک

اول به دیدن باغ وحش رفتیم. احساس کردم واسه شما یکم زوده که بخوای با حیونها آشنا شی ینی زیاد استقبال نکردی ولی علی و متین که دیگه 9-10 سالشونه خیلی ذوق کردن که حیونهایی مث شیر و فیل و تمساح  و... رو از نزدیک میدیدن. 

بعدش به سمت وسیله های بازی رفتیم. اول 2 دور ماشین تصادفی سوار شدیم که اولش من می ترسیدم شما رو پیشه خودم بنشونم ولی وقتی دیدم همه بچه های همسن شما رو آوردند منم شما رو بردم پیشه خودم سوار کردم. هیچوقت قیافه ت  رو یادم نمیره که چجوری ذوق کرده بودی ای وروووووجک ..... همش بهم میگفتی : آفرین مامان برو .. برو بزن به علی .... حالا نمی دونم چه گیری به علی داده بودی اون طفلی هرجا میرف شما می گفتی برو مامان علی فرار کرد !!!!!  خیلی حال داد خیلی کیف کرده بودی .......

فقط حواست به ماشین برقی بود و بازم دلت میخاس ک سوار شی.

 

بعد رفتیم سوار تونل وحشت ( که بیشتر به تونل خنده شبیه بود) شدیم . با این حال من گوشی م رو روشن کرده بودم که مبادا از چیزی بترسی .

بعدش من و خاله مریم یه وسیله بازی سوار شدیم به اسمه سورتمه . چشمتون روز بد نبینه. اولش که دور یواش بود به همه بای بای می کردیم و می خندیدیم بعد آروم آروم تند و تند تر شد تا جایی که کابینی که سوارش بودیم به مرز سروتهی رسید ینی میخاس که سرو ته شه..... وای یه لحظه انگار مردم !!!! خیلی ترسناک بود هردومون ترسیده بودیم .... وقتی وسیله از حرکت ایستاد تا 10 دیقه نا نداشتیم از جامون بلند شیم .... آی بهمون خندیدن برو بچ ....

بعدش هم یه نهار و یکم والیبال و البته پسرها فوتبال ....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ان شالله ذهنت همیشه پر از خاطرات خوب باشه دختر گلم .

 

 

 

هستی - فاطمه - متین - علی - محمد حسام و سینا

حسن ختام گردش یه ماشین سواری مجدد و بازی توی محوطه بود.

 

پسندها (11)

نظرات (8)

مامان آریانا پرنسس مبارز
25 دی 93 11:01
سلام...همیشه به گردش و تفریح فرشته نازنین ...
مامانی
پاسخ
ان شالله ذهن همه ی بچه های دنیا پر از خاطرات خوب باشه ... شادی - سلامتی امید برای همه ی بچه ها مرسی سر زدی . بوس آریانا جوووونی
زندایی الهه
27 دی 93 23:40
سلام.خیلی قشنگ بود.میبینم که وبلاگ تکونی کردی.به ما سر بزن.
مامانی
پاسخ
سلام عشقم خوش اومدی عزیزم - دیگه بعده یه سال لازم بود وبلاگ تکونی مرسی سر زدی . بوووووس کیمیا جونی
مامان پرنیا
29 دی 93 1:17
انشاالله همیشه شاد باشی نانازی
مامانی
پاسخ
ممنون - آرزوی یه دنیا شادی واسه همه بچه های دنیا . مرسی سرزدی عزیزم....
محمد
1 بهمن 93 16:53
آپم آپم آپم با مطلب "اینجا کسی پویا نمیبیند...!" بروزم دوست من به منم سر بزن.
عباس پدر مهربان
17 اسفند 93 8:26
سلام بالا نوشتید اولین و اخرین عشق من دخترم است یعنی بابای دختره کشک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟. بچه دوم برگ چغندر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! مامان بابا تون هم پوچ ؟؟؟؟؟؟؟؟ ما دوستای نینی وبلاگی هم اش دوغ
مامانی
پاسخ
همینطور که مسلما" شماهم درک کرده اید عشق به فرزند با اینایی که نام بردید فرق می کنه . دوست داشتن همسر و پدر و مادر و صد البته دوستان نی نی وبلاگی سرجاش محفوظ ولی .... دوست داشتن پاره ی تن آدمی قطعا متفاوت ترین دوست داشتن است ممنونم که سرزدین ببوسید بچه های گلتون رو
yasna
16 تیر 94 17:11
عااالی بود.
مامانی
پاسخ
مرسی عزیزم که سرزدی
سارا
30 تیر 94 22:14
سلام ! وبلاگ خيلي زيبايي داري!
مامانی
پاسخ
سلام گلم مرسی سر زدی عزیزم بازم پیش ما بیایین
کامران
31 تیر 94 13:56
سلام وبتون عالیه اگر با تبادل لینک موافق بودین بی خبرم نذارین!