اولین رضایت نامه من برای فرزندم!!!
دیروز نامه ای از مهدکودک بهم دادن به این مضمون که با توجه به واحدکار سوپرمارکت رضایت نامه ای آماده کنید تا هستی رو به بازدید از سوپرمارکت سرکوچه (که الهی بمیرم 10 قدم تا مهد فاصله داره و شمام هرگز پاتو اونجا نذاشتی فقط زمانی که تازه زبون باز کرده بودی ب خوبی آقای حیدری رو میشناختی و میدونستی که مغازه بسیار خوشمزه ای داره ) ببرن. خلاصه این بود که اولین رضایت نامه من به عنوان ولی هستی ناصری رقم خورد ینی تو تاریخ 17 تیر 93 . وایییی میگم که .... راستی راستی من مامانم هاااااا..... هنوزم واسم تازگی داره و راستش یکمم دلشوره. ینی هرتصمیمی امکان داره تو آینده ت تاثیر بذاره. ان شالله خدا من و بابا و همه ماماناو بابا ها رو کمک کنه تا همیشه درباره بچه شون تصمیم های درست بگیرن. این خیلی مهمه .... خیلی.
از مهد که برگشتی با هیجان تعریف کردی که چطور با سمیه جون (مربی ت که خیلی دوسش داری) و بقیه هم کلاسی هات به مغازه آقای حیدری رفتی شعر خوندین و بستنی سوتی و کیک خریدی. .
اولین روز مهد که از زیر قرآن رد شدی. خدا همیشه کمکت باشه دخترم
دوستت وانیشا منتظرت بود تا باهم برید به مهد. خوشحالم ک تنها نیستی.