تولد رومینا خانم
ای کاش این شبکه های اجتماعی اصلا بوجود نمیومد و رابطه ها همونجور مث قبل بود . دیدارها و احوالپرسی ها سرجاش بود حیف که همه چی مصنوعی شده .... دور همی ها . دیدار ها . احوالپرسی ها و ... حتی دلتنگی ها .
اینکه از نوشتن بی بهره باشم برام غیر قابل تصوره. نوشتن تنها راه منه که باهاش زنده باشم. می نویسم و می نویسم تا زمانی که یک روز که دیگه تو این دنیا نیستم تو هم احساس دلتنگی نکنی و بدونی که قبلم و احساسم رو توی تک تک این حروف برات به یادگار گذاشتم .....
برات از تولد رومینا بگم
تولد رومینا خانم مث پرنسس های دیزنی بود که شما و فاطمه تمام هوش و حواستون به تولد بود مخصوصا وقتی بمب شادی رو استفاده کردند قیافه ت تماشایی بود این اخلاقت که توی جشن ها و عروسی ها فقط دوس داری که اون وسط برقصی اعصابمو خورد می کنه نمی دونم چطور میتونی ساعتها بدونه اینکه چیزی بخوری اینطور جست و خیز کنی
تولد رومینا خیلی خوب بود و خیلی بهت خوش گذشت فقط موقع برگشتن همش گریه کردی که منم بمب شادی میخوام حالا بمب شادی از کجا پیدا کنیم نصفه شبی تا برسیم خونه همش بهونه گرفتی و نق زدی
سرکارخانم ها رومینا - کیمیا و هستی توی تولد رومینا