هستی گلِ باباهستی گلِ بابا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

هستی گل مامانی و بابایی

تولد سه سالگی

1393/2/2 20:09
نویسنده : مامانی
308 بازدید
اشتراک گذاری

واسه تولد سه سالگیت یکم هماهنگی سخت شده بود . هزار ماشااله خانواده بزرگ شده و اینکه بخوای همه رو دور هم جمع کنی تقریبا غیرممکنه. از اونجایی که همه نوه ها تولداشون تو خونه مامان جون برگزار می شد و شما توی این سه سال اونجا تولد  نداشتی فکر کردم که تولد امسال بهتره خونه مامان جون برگزار بشه. از طرفی اون شب تولد دختر دوستم نیلیا هم بود به خاطر همین تولدت ظهر برگزار شد. اول نهار خوردیم و بعد کیک و میوه و موزیک و....

تولد برای بچه ها یه مراسم بسیار هیجانیه و اونی که تولدشه هم از همه بیشتر هیجان داره. از صبح اون روز تحریک پذیر و بسیار حساس بودی . روی کاناپه کسی حق نداشت بشینه چون زیر گریه می زدی و میگفتی اونجا جای منه چون تولدمه! ..... هیچ کس به کیکم انگشت نزنه ..... حسام نیاد تولدم و...  از طرفی خوشحال بودم که تولدتو داریم جشن می گیریم از طرفی هم دلم میخواست زود همه چی تموم بشه تا کمتر استرس داشته باشی.

آبجی و هستی و رومینا که منتظرکیک هستن!

سه سالگی هستی

مامان جون و باباجون هستی و آخرین نوه"محمدحسین" 

آخرن نوه

 

درحال رقص

 

 

 

این عکسها هم مربوط میشه به تولد محمد حسام که  یادمه یه دعوای حسابی باهم کردین سر اینکه حسام میگفت تولدمنه..... شمام گفتی نه تولد منه. دوباره حسام : نه تولد خودمه........ شما: نه تولد منه.... حسام  خیلی شاکی شده بود ....  دماغ شمارو کشید و شما هم دماغ حسامو...... بعد هر دوتاتون گریهگریه من و خاله منصوره هم عصبانیکلافه ولی خب بعدش یادمون میفتاد کلی میخندیدیم!

علی- سرکارخانم- آبجی- محمدحسام- سینا- رومینا

خلاصه .... ما اینیم دیگه... چشمک 

وروجک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)