هستی گلِ باباهستی گلِ بابا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

هستی گل مامانی و بابایی

شب یلدا

1393/2/2 20:07
نویسنده : مامانی
310 بازدید
اشتراک گذاری

سومین شب یلدای دختر کوچولوی من

شب یلدا بهونه ای بشتر نیست و اسه دورهم بودن- همه این حرفایی که میگن طولانی ترین شب سال و .... درواقع فقط بهونه اس. شب یلدای خونه باباجون هزار ماشالله هرسال شلوغ تر از سال قبله . (ماشاالله لاحول و لا قوه الا بالله - العلی العظیم) امسال محمد حسین پسرخاله سرکار خانم به بچه ها اضافه شده بود و سال دیگه انشالله بچه دایی محمد که هنوز نمی دونیم دختره یا پسر قراره به قطار بچه ها اضافه بشه.

 اولین شب یلدای محمد حسین کوچولو

واسه شب یلدا خیلی کنجکاو بودی همش از من میپرسیدی مامان شب یلدا یعنی تولده؟؟ منم می گفتم نه مامانی شب یلدا یعنی همه مون دورهم جمع میشیم و یه جور جشنه. بااینکه سرما خورده بودی ولی کم نیاوردی از بچه های دیگه - علی که سردسته بچه ها شده بود لکومتیو بچه ها رو درست کرده بود و دختر من هم  که تا اطلاع ثانوی هنوز از همه کوچولو تره واگن آخر بود. میخندیدم و می گفتیم  که تا سال دیگه دوتاواگن به این قطار قراره اضافه بشه!!!

شب یلدا درواقع شنبه شب بود ولی ما هم بخاطر اینکه زیاد نزدیک اربعین نباشه و بقیه بچه مدرسه ای داشتن و خاله فاطمه هم بود جمعه شب دور هم جمع شدیم. البته اونم با اکراه - تو این شبها آدم زیاد جرات نمی کنه شادی کنه البته این برنامه ها ٩٩ در صد بخاطر بچه هاس.

بعد از بازی هوهو چی چی نوبت به فوتبال رسید. سینا و محمد حسام که واسه خودشون فوتبالیستهای حرفه ای شدن... شما و آبجی میخاستید باهاشون بازی کنین ولی از اونجایی که آقایون حرفه ای تشریف دارن نمی تونستن شمارو بازی بدن. شما و آبجی هم رفتین دنبال بازی خودتون.

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)